حکایت ها و داستانهای اخلاقی

دریچه ای برای متذکر شدن انسانها
پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۵۰ ب.ظ

ارباب شما کیست؟

در سالی که قحطی بیداد کرده بود و همه مردم زانوی غم به بغل گرفته بودند، مرد عارفی از کوچه‌ای می‌گذشت، غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است. به او گفت: «چه طور در چنین وضعی می‌خندی و شادی می‌کنی؟»

غلام جواب داد: «من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می‌کنم روزی مرا می‌دهد، پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟»
مرد عارف که از عرفای بزرگ می گوید: «از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی‌دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم!»

منبع :http://www.yekibood.ir

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۸

نظرات  (۲)

۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۵۱ سید علی غضنفری
بسیار جالب بود.به من هم سر بزن.
۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۱۵ عرفان اقوامی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی